خداخیرش بدهد! سنگ صبور حوزه رامی گویم، سنگ صبوری که #سفیر_کوثرنت حوزهی ماست.
من را با کوثرنت آشنا کرد، هربارکه جلسه می گذاشت به خاطر ارادتی که به خودش داشتم در جلسات راشرکت می کردم! اما ازآنجایی که هنوز رابطهی خوبی باکوثر برقرار نکرده بودم فعالیت آنچنانی انجام نمی دادم، فقط هر ازگاهی سری به کوثرنت میزدم، آن هم نه ازروی علاقه بلکه بخاطر بجا آوردن صله رحم !
فعالیتهای من به همان صورت چند وقت یکبار ادامه داشت تا اینکه چندروز پیش، سنگ صبور با عنوان دوره فضای مجازی مارادعوت کرد، دراین جلسه کوثر خواهر خوب ما هم دعوت شده بود! ماقبل از کوثر رسیدیم، با سفارش سفیر سرگرم گشت و گذار در کتابخانه بودیم که هم در مسابقه #هایکوکتاب شرکت کنیم و هم دوستان دیگر از راه برسند، دقایقی گڋشت که سروکله کوثر هم پیداشد آن هم در شمایل #تندیس_کوثرنت ، بعدازسلام و احوالپرسی غریبانه گوشهای نشست! غریب که می گویم چون ما که در جلسه حاضر بودیم زیاد با او سر وکارنداشتیم! بجز یکی دو تا ازدوستان حضوری که درجلسه حاضر بودند، سفیر کوثر را نزدیک خودش آورد و او را به مامعرفی کرد، گفت “کوثرتومدرسه غریب است سعی کنیم بااومهربان باشیم تا او نیز اینجا را خانه خود بداند”
جلسه آشنایی کوثر و ما تمام شد….تصمیم گرفتم کوثر را با خود به خانه ببرم! او نیز باکمال متانت دعوتم راپذیرفت! به اوقول دادم که دنبال فرصت نباشم که سراغش بروم، قول دادم فرصتها را بسازم! به او گفتم بچه های مدرسه ما بی ذوق وبی هنر نیستند! زمان راغنیمت شمردم و از خودم شروع کردم، هرچه تومغزم بکرو دست نخورده بود و شکلات پیچ نگه داشته بودم برایش روی دایره ریختم، نوشتم، خیلی خوشحال شد، آنها را باخودبرد، مرا به دوستانش معرفی کرد،کوثرنت باعث شدکه خودم راپیدا کنم و تا دور دورها با کمترین هزینه و بدون هواپیما و قطارو هر وسیلهی دیگری سفرکنم!
بله اینگونه بودکه باکمک خانم پهندعزیزم♥️ باکوثرنت آشنا شدم وازاین بابت خیلی خوشحالم… ?
آخرین نظرات